از هویتزدایی فرهنگی تا ترفندی برای غفلت جوانان از سرنوشت ملی
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۱۰۰۴۵
نزدیکشدن به سالروز کشف حجاب رضاخانی، موسمی مغتنم است که در باب بسترها و پیامدهای این رویداد تاریخی سخن رود. مقال پیآمده برآن است که براساس اسناد و تحلیلهای موجود به این مهم پرداخته و ابعاد و جوانب گوناگون آن را بنمایاند. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
پیدایش رضاخان و رؤیاهای بیتعبیر تجددخواهان
با ظهور رضاخان و تثبیت قدرتش، بخشی از روشنفکران و تجددخواهان، آرمانهای سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی خود را به دست او محقق دانستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این تحولات تنها در بخش محدود و کوچکی از جامعه در جریان بود و بدنه اجتماعی بدان وقعی نمینهاد. در اینباره مثالهای زیادی قابل اشاره هستند. به عنوان نمونه با ورود سینما به کشور هیچ خانواده مسلمان ایرانی حاضر نشد که همسر یا دختر خود را برای بازیگری در فیلمهای فارسی بفرستد و لذا سه سینماگر ایرانی دوره رضا خان (که دو نفر از آنان ارمنی و زرتشتی بودند)، مجبور شدند از زنان ارمنی استفاده کنند که قبلاً در تئاتر کار میکردند. ابتذال فیلمها با توجه به اخلاق مذهبی جامعه، حتی مورد انتقاد روزنامههای فرمایشی نیز قرار گرفت، اما مسئولان مربوطه تنها نسبت به نمایش فیلمهایی حساسیت داشتند که «از لحاظ سیاست انتشار آن صلاح نباشد و الا درخصوص اخلاق، محققاً توجهی به این موضوع نمیشود.» تعداد معدود فیلمهای فارسی که در زمان رضاخان ساخته شده، گرچه به دلیل جو مذهبی جامعه و نوپا بودن این صنعت به اندازه فیلمهای خارجی مبتذل نبود، اما مغایر سنن اخلاقی جامعه و در جهت سیاست فرهنگی رژیم قرار داشت. سوژههای اصلی این فیلمها، سنتشکنی، عشق بازی و تبلیغ باستانگرایی و تأیید رژیم رضاخان و نوسازیهای آن بود.
اصلاحات سطحی، بیقاعده و ویرانگر
بینیاز از تذکار است که اقدامات و برنامههای رژیم رضاخان، در راستای ایدئولوژی ملیگرایی افراطی و تجددخواهی مضاعف قرار داشت. بدون جهت نبود که یکی از دولتمردان و نظریهپردازان آن زمان، نیمی از فرهنگ و تمدن آن دوره را ایرانی و نیمی دیگر را اقتباس شده از تمدن غرب میدانست. برای گریز از آن مذلت و انحطاط تاریخی، متجددان، شتابزده دست به کار نوسازی زدند، اما نحوه انجام این اصلاحات، سطحی، بیقاعده و نامنظم و به راستی ویرانگرانه بود. دیوار و دروازههای شهر تهران، همچون نمادهای شرمآور عقب ماندگی تخریب شد و در ساختن خیابانهای جدید یا توسعه و تعریض خیابانهای قدیم، همه ساختمانهایی را که در مسیر قرار میگرفتند (خانههای مسکونی، یادبودها و بناهای تاریخی وغیره) صرفاً برای اینکه خیابان مستقیم باشد، خراب میکردند! بدین ترتیب این ویرانگران با زندگی جامعه و بناهای تاریخی آن هر چه میخواستند، میکردند.
لباس ملی، بدون هیچگونه پشتوانه تاریخی
از سال ۱۳۰۸ به بهانه آنکه ملت ایران باید لباس ملی خود را داشته باشد، لباس متحدالشکل جانشین لباسهای سنتی اقوام و اصناف مختلف شد. این لباس متحدالشکل، برای مردان کت و شلوار و کلاه پهلوی بود! و حال آنکه نه کت و شلوار و نه کلاه هیچکدام پیشینه قومی نداشتند، بلکه لباس و کلاه اروپایی بودند. پنج سال بعد ناگهان این شعارها و تبلیغات ملیگرایانه راجع به لباس ملی، به بهانه آنکه باید با ملل متمدن جهان همرنگ بود، به نفع کلاه شاپو ـ یا به قول مردم آن زمان کلاه لگنی ـ تغییر جهت داد! طی دستورالعملی که از طرف محمدعلی فروغی نخست وزیر صادر شد، پوشیدن آن برای همه مأموران و کارمندان دولت اجباری اعلام شد و تخلف از آن، موجب منتظر خدمت شدن آنها میگردید. دستورالعمل دیگری نیز در هفت بند صادر شد که در آن آداب پوشیدن کلاه تشریح شده بود میبایست کاملاً رعایت شود!
بیشتربخوانید
پوشش زنان در طول تاریخ ایران + فیلمتغییر کلاه، دیباچهای بر کشف حجاب
چنانکه تقریباً اغلب جامعه ایرانی میدانستند، جریان تغییر کلاه زمینهای برای اعلام کشف حجاب بود. شاید کشف حجاب را بتوان بزرگترین اقدام ضددینی و ضدملی رضاخان دانست، زیرا عوارض ناگوار اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی آن پس از سقوط وی نیز ادامه یافت و تنشهای فراوانی در جامعه به وجود آورد که مجال بحثی موسع درباره آن نیست. این اقدام یکی از برنامههای استرتژیک استعماری بود که نه تنها در ایران، بلکه در ترکیه و افغانستان تحت عنوان تجددخواهی انجام شد و واکنشهای اجتماعی مشابهی به دنبال داشت.
کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ صورت گرفت، اما زمینههای ذهنی آن پس از مشروطه توسط متجددانی مانند: عارف قزوینی، ایرج میرزا، لاهوتی، میرزاده عشقی و... مطرح و حمایت شد. با این همه به دلیل شرایط سیاسی ـ فرهنگی خاص آن زمان، این تبلیغات شعاع کمی داشت و مورد توجه دولت و مردم واقع نشد. با روی کار آمدن رضاخان، کشف حجاب در صدر برنامههای او قرار گرفت، ولی چنانکه گفته شد تا قبل از تثبیت قدرت او و تضعیف روحانیت و ایمان و اخلاق اجتماعی مردم این کار امکانپذیر نبود، اما مقدمات آن از همان نخستین سالها بهتدریج فراهم میشد. همزمان با کشف حجاب در افغانستان (۱۳۰۷ ش)، این فکر میان دولتمردان آن روز ایران نیز مورد بحث و گفتگو بوده است.
به نوشته مخبرالسلطنه هدایت دو سه سال قبل از کشف حجاب در ایران و در زمان صدارت وی، دستور خرید کلاههای زنانه از خارج داده شد. در سال ۱۳۱۱ (کنگره زنان شرق) در ایران و با شرکت تعدادی از زنان تجددخواه کشورهای اسلامی در تهران برگزار شد. پس از سفر رضاخان به ترکیه، فیلم مستندی از این سفر بهطور نامحدود در سینماهای تهران و شهرستانها به نمایش درآمد. کمترین چیزی که فیلم میتوانست نشان بدهد، این بود که در کشور همسایه (ترکیه)، زنان بدون چادر و روبند در خیابان ظاهر میشدند.
یک تراژدی تکاندهنده و شرمآور
پس از واقعه کلاه لگنی و وقایعی که پس از آن در شیراز و تهران روی داد و منجر به قتل عام مردم متحصن در مسجد گوهرشاد گردید، وحشت زیادی در میان مردم به وجود آمد. رضاخان زمینه را برای اعلام و اجرای کشف حجاب مناسب دید و در روز ۱۷ دی سال ۱۳۱۴ با حضور خود و همسران و دخترانش که بدون حجاب در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی دختران تهران شرکت کردند، به آن رسمیت بخشید. چند روز بعد رضاخان دستور داد تا وزارتخانهها، هر یک جشنی برگزار کرده و کارمندان به همراه زنان بدون حجاب خود در آن شرکت کنند.
سپس به حکام ولایات و استاندارها دستور صادر شد که ترک حجاب را با تشویق و زور، ترویج و به هر بهانه که ممکن است ترتیب مجالس عمومی را فراهم و طبقات درجه اول مردم را دعوت کنند که با خانمهای خودشان در آن مجالس حاضر شوند تا به تدریج این امر متعارف شود. برای تعمیم بیحجابی علاوه بر تبلیغات و جنجالهای زیاد در محافل، مجالس و مطبوعات - که با درج عکسهایی از این مراسم همراه بود- شهربانی و ژاندارمری نیز در شهرها و روستاها مأمور اجرای این دستور شدند. دختران دانشآموز باحجاب از ورود به مدارس منع شدند و از سوارشدن زنان محجبه به اتوبوس جلوگیری کردند.
مأموران نیز به محض مشاهده زن یا دختر باحجاب در معابر او را تعقیب میکردند و چادر و روسری او را از سرش کشیده و پاره میکردند و حتی آنها را تا داخل منزل دنبال کرده و صندوق لباس آنها را تفتیش میکردند! این سختگیری تنها منحصر به زنان شهرنشین نبود، بلکه زنان روستایی و ایلاتی کرد و لر - که قرنها با لباسهای محلی خود زندگی میکردند- از آزار و اذیتهای مأموران در امان نبودند. برای اطلاع از این تراژدی تکاندهنده و شرمآور تنها به ذکر یک نمونه کوچک در شهرستان کوچک و دورافتاده کاشمر اکتفا میکنیم تا خوانندگان خود ابعاد مصیبتبار این فاجعه را در شهرهای بزرگ در نظر آوردند.
بر اساس یک سند تاریخی که حاوی گزارش مفصل حکومت (فرمانداری) کاشمر به ایالت خراسان است، از حمامهای زنانه التزام گرفته شد که هیچ زنی را بدون کلاه به حمام راه ندهند و در حمامها، زنانی خبرچین گماردند! از صاحبان گاراژها التزام گرفتند که زنان باحجاب را سوار اتوبوس نکنند و از ورود آنان به قبرستانها و زیارت قبور امواتشان جلوگیری کردند!
واکنش زنان به فرهنگسوزی شه فرموده
بسیاری از زنان به نشانه مخالفت و مقاومت در برابر این اقدام ضداسلامی و ضدانسانی، سالها خانهنشین شدند یا شبهنگام با همسر یا برادران خود و به دور از چشم مأموران شهربانی، رفتوآمد میکردند. گروهی دیگر از زنان نیز که مجبور بودند در کوچه و خیابانها و بازار رفت و آمد داشته باشند، بالاجبار به کشف حجاب تن دادند و شرمگینانه در انظار ظاهر میشدند، اما عده قلیلی از زنان متجدد که در آرزوی چنان روزی بودند، موقعیت را برای آراستن و نمایش خود به مردان مساعد دیدند و راه افراط پیمودند.
رژیم نیز از این فرصت برای سرگرمکردن مردم و بهویژه جوانان و غافل کردن آنان از سرنوشت ملی و هویتزدایی فرهنگی، کارناوالهایی (کاروانهای شادی) به سبک کشورهای اروپایی به راه انداختند. زنان هرزه را آرایش کرده و روی کامیونها و ارابههایی که به گلهای گوناگون آراسته شده بود، قرار میدادند و به همراه دستههای رقاصه، با ساز و آواز و رقص و شادی در خیابانها میگرداندند! از سویی اصناف را مجبور میکردند که در برپایی کارناوالها پیشقدم شده و هر صنفی دسته خود را تشکیل دهند. به منظور توهین به مقدسات اسلامی چند کارناوال نیز در شب عاشورا به حرکت درآمد!
فروریختن شأن و حرمت زنان در جامعه
همانطور که پیشبینی میشد، کشف حجاب مفاسد فراوانی به همراه داشت. مصارف کاذبی در میان زنان به وجود آورد، بخش عمدهای از درآمد مرد یا مرد و زن خانواده بهجای آنکه صرف اقتصاد خانواده شود، صرف لوازم آرایش و لباس همسر و دختران خانواده میشدند. کانونهای گرم خانواده به سردی گرایید و روابط زناشویی در بسیاری از خانوادهها به هم خورد و موجب متلاشی شدن خانوادههای زیادی شد. گرچه به بهانه آزادی زنان، حجاب از سر آنان ربوده و درهای دانشگاه و ادارات دولتی را به روی آنان گشودند، اما اولاً استفاده از آن امکانات مستلزم کشف حجاب نبود، ثانیاً گرچه این قبیل تسهیلات برای زنان فراهم شد، اما شأن و منزلت زن در جامعه که تا پیش از آن مورد تقدیس و احترام بود، به یکباره فرو ریخت و به صورت یک کالای جنسی و فاقد امنیت جانی و اجتماعی جلوه کرد.
دیوانسالاری نامتناسب با ساختار سیاسی- فرهنگی کشور
اگر چه موضوع این نوشتار کشف حجاب بود که به عنوان یکی از مصادیق تغییر ساختار در ایران اعمال شد، اما سایر اصلاحات رضاخان نیز چنین ماهیت و فراجامی داشت. به عنوان نمونه از دیگر مظاهر تجددخواهی در آن دوره، ایجاد دیوانسالاری (بروکراسی) عظیم و گستردهای بود که به هیچ وجه مناسب با ساختار سیاسی - فرهنگی کشور و نیازهای مردمی نبود، زیرا جامعه ایران طی هزاران سال بر شالوده بنیادهای طبیعی، سنتی و فرهنگی خود، ساختارهای سیاسی خود را به مثابه اشکال بومی مدیریت ایجاد کرده بود.
صرف نظر از بحث ارزشی پیرامون موارد فساد در این ساختهای سیاسی - که منشأ آن را بیشتر باید در فساد دولت مرکزی و نقش استعمار بیگانه جستوجو کرد- در سازمان سنتی جامعه ایران (اعم از شهری، روستایی و عشایری) بر پایه واحدهای اقتصادی خودکفا نوعی ساختهای سیاسی خودکفا و خودگردان پدید شده بود و هر واحد اقتصادی ـ اجتماعی، مسائل درونی خود را به شکلی دموکراتیک (تعبیر آن لمبتون) و بر بنیاد مناسبات طبیعی و سنتی حل و فصل میکرد و دولت مرکزی تنها وظیفه اداره و حل مسائل عام و همگانی را بر عهده داشت.
این ساختار پیچیده و نهادهایی، چون رئیس در عهد سلجوقی و کلانتر در عهد صفوی ـ که به گفته لمبتون نه مستخدم دولت، بلکه نماینده طبقات پایین در برابر دولت و منتخب و مدافع حقوق آنان بودند - طی قرون متمادی از متن مقتضیات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه پدید شده و به بهترین شکل، کارکردهای سنگینی، چون احداث و صیانت شبکه آبیاری سنتی (قنات) و مسائل عمومی جامعه روستایی، مدیریت کوچ در اقتصاد شبانی و حل و فصل مسائل اصناف در اقتصاد شهری را سامان میداد.
در ایران این اشکال طبیعی سازمان سیاسی، به دلایل متعدد و از جمله رسوخ استعمار در دوران قاجار و انحطاط دولت مرکزی، به فساد مزمن کشید و در دوران پهلوی منقطع شد و براساس طرح استعمار بریتانیا به تأسیس یک دیوانسالاری غیرطبیعی و وارداتی انجامید. روشن است که ایجاد یک دیکتاتوری متمرکز به بهترین شکل میتوانست سیطره استعمار بریتانیا بر جامعه ایران و دفاع از ایران در مقابل دستاندازیهای قدرتهای رقیب به ویژه روسیه را تأمین کند، ولی این شکل دیوانسالاری، ارتباطی با حل و فصل مسائل درونی جامعه نداشت و لذا در دوران پهلوی، بیگانگی شدید میان بقایای نهادهای سنتی ـ مردمی مدیریت و عرف با دیوانسالاری رسمی و قانونی پدید شد.
و سرانجام پایان یک ساختارشکنی
در سالهای پایانی حکومت رضاخان، جنگ جهانی دوم آغاز شد. فتوحات سریع و برقآسای آلمان و شکست و آسیبپذیری فرانسه و انگلستان از آن کشور، باعث حیرت همگان شد. در ایران به دلیل تبلیغات فراوانی که به سود نازیسم و هیتلر از چند سال پیش از آن به راه افتاده بود، این پیروزیها با استقبال بسیاری از مردم که نفرت دیرینهای از انگلیسیها داشتند، مواجه شد.
رضاخان نیز که اوضاع را همانند گذشته میدید، بر اثر اشتباه محاسبه سیاسی و غفلت از دستنشاندگی خود به انگلستان به رغم تذکر و هشدارهای آن کشور، روابط گرم و صمیمانه خود را با هیتلر همچنان حفظ کرد! وقتی که این هشدارها به اخطار بدل شد و رضاخان موقعیت خود را در خطر دید - برخلاف نظر اغلب مورخین وابسته - تسلیم درخواستهای انگلستان و شوروی شد، اما به دلیل اختلافنظر آن دو کشور بر سر ابقای رضاخان بر سریر قدرت و نارضایی، اعتراض و پرخاش آشکار مردم علیه وی دیگر جایی برای ادامه حکومت رضاخان نبود.
از این رو شوروی و انگلستان با توافق امریکا در روز سوم شهریور ۱۳۲۰ از شمال و جنوب کشور به ایران حمله کردند، حال آنکه رضاخان همه درخواستهای آن دو کشور را پذیرفته و انجام داده بود. ارتش که از قبل در آمادهباش بود، به محض اطلاع از حمله، در ظرف چند ساعت شیرازهاش از هم گسیخته شد و نخست افسران و سپس سربازان لباسها را کنده و سلاحها را بر زمین انداختند و فرار را بر قرار ترجیح دادند! لشکر مشهد بدون کوچکترین برخورد نظامی با نیروهای نظامی شوروی، چنان به سرعت عقبنشینی کرد که واحدهایی از آن در بندرعباس پیاده شدند!
پس از چند روز رضاخان که به شدت وحشتزده بود، از ترس اسارت به دست نیروهای شوروی و شاید بدتر از همه دستگیری از سوی مردم معترض از تهران خارج شد و خود را تسلیم انگلیسیها کرد و در میان شادی بیسابقه مردم ایران، کشور را برای همیشه ترک کرد. نفرت و انزجار مردم از رضاخان به اندازهای بود در حالی که مردم از اشغال کشور از سوی نیروهای بیگانه نگران بودند، اما از سقوط سلطنت رضاخان اظهار شادمانی میکردند. این خود مؤید این حقیقت است که به قول باری روبین: «در تاریخ ایران تناقض عجیبی بین آسیبپذیری و تزلزل حکومتهای سلطنتی و دوام استقلال حاکمیت ملی به چشم میخورد. در طول تاریخ این کشور بارها اتفاق افتاده است که سلاطین مقتدر و پردوامی بر اثر هجوم خارجی یا طغیان داخلی سرنگون شدهاند، ولی اساس استقلال و هویت ملی ایرانیان از این طوفانها جان سالم به در برده است.» رضاخان را به جزیره موریس و سپس ژوهانسبورگ تبعید کردند و در همان جا بود که در مرداد ۱۳۲۳ درگذشت.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی مناسبتیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: کشف حجاب رضاخانی پوشش زنان جامعه ایران کشف حجاب برنامه ها خیابان ها فیلم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۱۰۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عادیسازی بیحجابی؛ شبیخون فرهنگی
نیاز به پوشش و پرهیز از برهنگی جزو گرایشهای فطری است که خداوند متعال آن را در وجود انسانها قرار داده است. علاوه بر تاثیر حجاب در تامین سلامت روحی و فکری، حجاب در تامین سلامت جسمانی افراد جامعه نیز نقش بسزایی دارد. از طرفی شواهد تاریخی نیز فطری، فرامذهبی و فراملیبودن حجاب را تایید میکند.
در جامعهای که پوشش زنان و حتی مردان از دیرباز یکی از آداب و ارزشهای اجتماعی بوده و بدپوششی در این جامعه مذموم شمرده شده است، عادیشدن پوششهای غیرمتعارف، چه در مردان و چه در زنان، زنگ خطر استحاله فرهنگی و ارزشهای اجتماعی را به صدا درمیآورد.
پوشش انسانها صرفنظر از اینکه از نظر فطرت انسانی یک ابزار مصونیت است، برای فعالیتهای اجتماعی زنان و مردان نیز مفید است. هر کسی باید به اندازهای که خود او میداند و برایش مصونیتآفرین است، به آن عمل کند. حجاب به معنای پوشش بیرونی و عفاف به معنای پوشش درونی است. عواملی که باعث سلامت در جامعه میشوند و در صورت نبود این دو عامل، مشکلات و اثرات مخرب زیادی در جامعه به وجود خواهد آمد؛ چراکه اگر حجاب و عفاف که مکمل یکدیگرند، در افراد و جامعه رعایت شود، سبب رشد و افزایش معیار اطمینان و اعتماد در جامعه، تاثیر مثبت بر سلامت روحی و روانی در تربیت و تعلیم فرزندان و محیط اطراف میشود. همین امر سبب رشد عقلی و فرهنگی در جامعه و مانعی محکم در مقابل عوامل و تاثیرات منفی و مخرب است.
انسان، پوششگریز است یا خیر؟
پیرامون موضوع حجاب و پوشش زنان مسائل مختلفی مطرح میشود، اما پیش از هر چیزی باید بررسی شود که آیا انسان بالطبع حجابگراست یا خیر؟ پوشش دینی بانوان و حجاب از اختراعات آیین اسلامی نیست، بلکه ریشه در تاریخ دارد. در تمدنهای کهن بشری مانند تمدن یونان و ایران نیز موضوع حجاب در بین بانوان دارای جایگاه خاصی بوده است؛ بنابراین نهفقط اسلام واضع قانون حجاب نبوده، بلکه در جهت جلوگیری از افراط و تفریطهایی که در طول تاریخ در مورد حجاب نیز به وجود آمده، به قانونمند کردن و تنظیم آن همت گماشته و آن را بهصورتی متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانی زن و غیرتمندی مرد، آن را ارائه داده است. در پاسخ به اینکه انسان پوششگریز است یا خیر، باید هر دو گزاره آن بررسی شود. اگر فرض بر حجابگریزی باشد، اعتبار و ارزش رعایت حجاب بهدلیل عقلانیت و پیامد فرهنگ و تربیت فردی است. اگر فرض بر گزاره اول باشد، عدم رعایت حجاب خلاف طبع بوده است. این موضوع در حالی است که در ایران تاکنون حجابگرایی فرض شده و مبنای سیاستگذاری بر این اساس انجام گرفته است.
محجبههای جوان؛ مرکز ثقل مواجهه با بدپوششها
در مسأله حجاب، حاکمیت با گروههای مختلفی روبهروست؛ افرادی که صرفا بدپوشش هستند، افرادی که به بدپوششی کمک میکنند (مانند تولیدکنندگان البسه نامناسب) و در نهایت افرادی که بیحجابی عامدانه را تبلیغ میکنند (مانند متعرضان به محجبهها و افراد تبانیکننده با عوامل بیگانه). ولی به نظر میرسد که محجبهها باید مرکز ثقل این مواجهه قرار بگیرند. یک فرد محجبه و عفیف وظایف بزرگی بر عهده دارد و باید الگوی مناسبی برای دیگران باشد تا آنها نیز از این هدیه الهی بهرهمند شوند. به هر حال در مقابله با بیحجابی، به جای برخورد با بیحجابان عادی، باید این پندار که بیحجابان در غلبه کمی و کیفی هستند، تضعیف شود. در این راه میتوان از ظرفیت محجبهها استفاده کرد. با وجود اینکه این موضوع مورد توجه قرار گرفته، اما اجرای آن ناشیانه بوده است؛ چراکه بیشتر این افراد بانوان میانسال بوده، در حالی که بهتر است از جوانان و دانشجویان در این امر استفاده شود. با این حال باید توجه داشت که اعتدال در رفتار با بدحجابی باید رعایت شود؛ زیرا افراط در آن موجب تنش و اضطراب و منجر به عادیشدن بدپوششی در جامعه میشود. این مسأله نیازمند نهاد ستادی و نظارتی فراقوهای است که منحصرا به مسأله حجاب نپردازد. میتوان این نهاد را در قالب ستاد مبارزه با مفاسد فرهنگی ــ اجتماعی تشکیل داد.
ارتقای صنعت مد در موضوع حجاب اسلامی
به نظر میرسد باید اقداماتی در جهت کاهش پوشیدنیهای ناسالم یا نامناسب و افزایش پوشیدنیهای سالم و مناسب، البته با کیفیت و قیمتی مناسب برای کاهش زمینههای فساد و بدپوششی انجام شود. بر همین اساس باید طراحان لباس در یک زیست بوم ایرانی ــ اسلامی تربیت شوند و طرح درسها و نظام آموزشی خیلی قدیمی، چه در طراحی لباس و چه در طراحی پارچه ارتقا پیدا کند. مسئولان این صنعت و این حوزه باید تدابیر لازم را برای پوشش مناسب با قیمت مناسب در اختیار جامعه قرار دهند و نیازهای اقتصادی تولیدکنندگان نیز تامین شود. از سویی دیگر تسهیل تشکیل خانواده، تقویت روابط خانوادگی و افزایش اشتغال مناسب میتواند در کاهش زمینههای بدپوششی نیز موثر باشد. با این حال باید جایگاه حجاب بهدرستی در کشور تبیین و مشخص شود. در برخورد با پدیده بدحجابی باید مشکل فرهنگی و سیاسی آن، از یکدیگر تمایز پیدا کند و متناسب با خاستگاههای آن به برخوردی سنجیده و برنامهریزیشده پرداخت. در برخورد با بیحجابان باید دقت کرد تعلیم، موعظه و دعوت به خیر، مقدم بر امر به معروف و نهی از منکر است که در این مسیر نهادهای آموزشی اهمیت بالایی دارند.
منبع: روزنامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی